میخوام همه بدونن چقد دوست دارم ولی تو......

دختران ایرانی نازترین عکسهای ایرانی

عکسهای خفن ایرانی

نازترین عکسهای ایرانی

نازترین عکسهای خارجی

عکس های خارجی

کلیپ عکسهای خفن ایرانی های ایرانی

کلیپهای ایرانی


kmohabat

ملیحه

kmohabat

http://kmohabat.loxblog.com

میخوام همه بدونن چقد دوست دارم ولی تو......

قهر...

میخوام همه بدونن چقد دوست دارم ولی تو......

من ملیحه 29 سالمه و خونه دارم شوهرمم علی اقا دانشگاه تدریس میکنن 9 سال قبل 30 مرداد بدو بدو رفتیم سر خونه زندگیمون.بعد 2سال برنیا جون دنیا اومد و شیرینی زندگیمون 2چندان شد.دخترم 2سالو نیمش که شد بارسا جون دنیا اومد و شدیم عیالوار.اما ماجرا چیز دیگه ای هستش که اگه حوصله کنین کم کم واستون مینویسم.

میخوام همه بدونن چقد دوست دارم ولی تو......

قهر...

سلام

 

 

یه شب  با هم رفته بودیم بیرون مثل همیشه

یه بستنی عالی خوردیم

یه گشتی هم تو بارک زدیم

و بچه ها کلی بازی کردن

مخصوصا دخترم که عاشق بازیه

مثل مامانش.

وقتی بر میگشتیم

یکی به گوشیش میس زد

گفتم کیه؟

گفت:نمیدونم بعد شمارشو خوند

منم که قبلا شماره رو تو گوشیش دیده بودم.

وقتی به خونه رسیدیم

گفت شما برید تو من کار دارم

گفتم کجا میری؟

گفت:میرم وسیله بخرم

حالا منم که فهمیدم میره زنگ بزنه

گفتم تو خونه که همه چی هست

چی میخری؟

گفت:ک ا ر د ا ر م ب ر و خ و ن ه

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

اومدم خونه ولی خیلی عصبی بودم

زیادم سر به سرش نذاشتم

نخواستم جلوی بچه ها بحث مون بشه

مخصوصا دخترم که خیلی حساسه

چند دقیقه ای صبر کردم دیدم نیومد

خیلی اتفاقی ایفون وبرداشتم

ببینم شاید دم در باشه

 

که بود....

صداشو میشنیدم ولی نمیفهمیدم چی میگفت

فقط میدیدم راه میره و حرف میزنه

بعد 20 دقیقه فک کنم 20 دقیقه شد

اومد خونه.

ازش پرسیدم خریدات کو؟

جوابی نداد

گفت سر به سرم نذار

گفتم خب گفتی میری چیزی بخری

ولی....

گفت مغازه بسته بود

گفتم دروغ؟

من که دیدمت داشتی تلفن حرف میزدی

عصبانی شد که تو منو تعقیب میکنی و ....

بعد بهش گفتم خیلی اتفاقی حرفاشو شنیدم

خلاصه که داغ کرد حسابی

گفت از تو و کارات خسته شدم

خیلی واسم سخت گذشت خواستم

همون لحظه بمیرم تا اینکه

شوهرم ازم خسته بشه

منم گفتم اونیکه خسته شده منم نه تو

تو که داری کیف میکنی

این وسط منم که داغون شدم

و...........

بعدش گفتم من دیگه تو این خونه نمیمونم

جای من اینجا نیست

اونم چون عصبانی بود گفت برو هر جا که دوست داری برو

دیگه هم بر نگرد.

فردا صبحش دست بچه هارو گرفتمو رفتم فرودگاه

خدارو شکر بلیط تونستم بگیرم

4 ساعت بعدش پرواز.....

وقتی رفتم خونه بابام همه شون تعجب کردن

ولی بهشون چیزی نگفتم

از علی پرسیدن گفتم سرش شلوغ بود نتونست بیاد

ما اومدیم دیگه

 

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

خیلی خسته بودم اخه شبش هم خوابم نبرده بود

رفتم که بخوابم

وقتی دراز کشیدم و علی و کنارم ندیدم

خیلی ترسیدم

احساس کردم خیلی تنهام

حس کردم از دست دادمش

وای خدا.....

داشتم دیوونه میشدم

که دیدم یه پیامی اومد

رفتم سراغ گوشیم

علی بود

اومده بود خونه

میگفت کجایی من خونه ام

راستش یه لحظه دلم به حالش سوخت

با خودم گفتم عجب اشتباهی کردم من

کاش نمی اومدم

ولی باور کنین دست خودم نبود

اصلا نمیدونستم دارم چیکار میکنم

تصمیم گرفتم دیگه.

جواب پیامشو ندادم

کلی زنگ زد گوشیو جواب ندادم

دیدم خیلی میزنگه

فقط یه اس بهش دادمو گفتم

خودت گفتی ازم خسته شدی برو

خب منم رفتم دیگه

بعدش هم گوشیو خاموش کردم

ولی طاقت نیاوردم

شب روشنش کردم

دیدم کلی پیامک زده بیچاره

ولی جواب ندادمو کلی گریه کردم

از یه طرف نمیتونستم به خونوادم چیزی بگم

به هیچ کدومشون اخه بابا و مامان که

ازم دلخور میشدن

اخه اصلا فکرشم نمیکنن که علی بخواد

یه همچین کاری کنه

کلا خونواده ما علی رو خیلی قبول دارن

خیلی بهش احترام میذارن

حالا چی بگم بهشون؟

خلاصه بگم

علی زنگ زد به بابا ولی بابا که خبر نداشت

اونم چیزی بهش نگفت

بابا گفت علی زنگ زده که بدونه ما رسیدیم یانه

خدامو شکر کردم

چون بابا ناراحت میشد بهش نتونستم بگم

اخه پدر مادرا باما خیلی اذیت میشن تا بزرگ شیم

حالام باید غصه دعواهامونو بخورن؟

اصلا به هیچکی نگفتم

2روز نشد که دیدم علی سر صبح اومده دنبالمون

خیلی تعجب کرده بودم

فکرشم نمیکردم بیاد دنبالم

بابا اینا که چیزی نمیدونستن

کلی اسرار کردن که بمونین

بعدش بابا گفت شما واسه 2 روز چرا اومدین

منو علی همدیگه رم نگا کردیمو جواب ندادیم

ولی حس میکنم فهمیده بودن

ولی به رومون نیاوردن

شب که تنها شدیم علی حالش عجیب بود

شروع کرد گریه کردن

کلی معذرت خواهی کرد

باورتون میشه مثل بچه ها شده بود

گفت چرا رفتی

تو که نبودی نمیدونی چقدر ترسیدم

خیلی بهم سخت گذشت و از این حرفا

گفت بهت قول میدم تمومش کنم

منم این فرصت و بهش دادم.

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

ولی باور کنین اولین بارم بود که قهر میکرم واز خونه رفتم

خیلی پشیمون شدم

اخه یه حس بدی بهم دست داده بود

با اون که واسه تنبیه علی این کارو کرده بودم

ولی از دست خودم خیلی ناراحت شدم

به شمام توصیه میکنم که اصلا از خونه تون قهر نکنین.

 

 

 

 

 تصاوير زيباسازی وبلاگ،قالب وبلاگ،خدمات وبلاگ نويسان،آپلودعكس، كد موسيقی، روزگذر دات كام http://roozgozar.com

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 

 



نظرات شما عزیزان:

نسرین
ساعت15:47---15 مهر 1391
سلام آجی گلم خیلی دوس دارم بدونم چی شد؟من هنوز نگرانتم گلم. ن حق توئه که شوهرت مال خودت باشه ولی شاید خدا داره امتحانت میکنه اونم یه امتحان سختوملیحه جون حتما ب من بگو که چی شد.مواظب خودت باشپاسخ سلام ممنونم شما عزیزی فعلا نتمون مشکل داره الانم اومدم خونه دوستم . وصل شی مینویسم بای

نام :
آدرس ایمیل:
وب سایت/بلاگ :
متن پیام:
:) :( ;) :D
;)) :X :? :P
:* =(( :O };-
:B /:) =DD :S
-) :-(( :-| :-))
نظر خصوصی

 کد را وارد نمایید:

 

 

 

عکس شما

آپلود عکس دلخواه:





+نوشته شده در چهار شنبه 12 مهر 1391برچسب:,;ساعت9:59;توسط ملیحه; | |